هدیه ای از جنس خدا

ملیسای چشم آبی ما

سلام فرشته ی آسمونی من: میدونم بی وفا شدم...از روی ماهت خجالت میکشم ولی باورکن سر مامانی وبابایی خیلی شلوغ بود..آخه بعد از8سال صاحب خونه شدیم..زودبیا واین خونه رو با خنده های شیرینت گرمتر کن.. از این دیوانگی رهایم کن ..بی تو نفسهایم رنگی از شب گرفته اند..پیله ی غبارگرفته ام آبستن تنهایی هاست ومن باز منتطرم تانفسی ازعشق بیدارم کند...... این از دردودل مامانی..حالا برات بگم از ملیسای چشم آبی...ملیسا همین کوچولوی نازی که این بالاست..اون دخترخالته..اونقدر نازوبلاست که نگو.. ملیسا شده جیگر خاله /همدم تنهایی های خاله.. پس تو کی میای..نذار اینهمه باتنهایی هام خو بگیرم.. فقط خواستم بگم دل مامانی خیلی برات تنگ شده..ملیسا هم م...
11 مهر 1391

سالگرد ازدواج مامانی وبابایی

سلام فرشته ی آسمونی من..امروز دوشنبه 9مردادماه سالگرد ازدواج مامانی و بابایی.. کاش توی این روز قشنگ توهم بودی ویه بهونه ی دیگه واسه شادی داشتیم..مامانی وبابایی خیلی همدیگه رو دوست دارن ولی توی قلبشون جای یکی خالی.. اگه میخوای یه هدیه برای جشن 2نفره ی ما بیاری...خودت بیا چون ما همیشه ی خدا منتظرتیم........... شاید اینبار از بغض نفسهایم پیدا باشد..که چه عاشقانه صدایت کردم..میان این همه تاریکی چشم به رسیدن روشنت دوخته ام.. ...
9 مرداد 1391

ماه رمضون از راه رسیده دعام کنین..

سلام فرشته های آسمونی من....{یکشنبه شب ساعت1:25} یک ماه و٢٢روز شده که نبودم..ازیادم نرفته بودین سعی میکردم اینجوری به خودم دلداری بدم.. مشغول کارکردن بودم آخه مامانی تون ١ماه که داره میره سرکار..تمام ساعتها ودقیقه ها تو فکرم بودین اما.....آآآآآآآآآآه آخه مگه میشه ازیادم برین..انگاری همین دیروز بود که از دلم پرکسیدین ورفتین..ماه رمضان از راه رسیده فرشته های من..آخ چه لذتی داره روزه داری..ماه قشنگی.ماه رسیدن به خدا.ماه دعاکردن....میدونم پیش خدا خیلی بهتون خوش میگذره اما دیگه نمیدونم چطوری حرف دلمو بگم..دلم خیلی براتون تنگ شده..وقت افطاری شبکه ی ٣ سریال خداحافظ بچه رو میده..هرجایی که نی نی میبینم دلم تکه تکه میشه...چی میشد پیشم میموند...
9 مرداد 1391

نامه ی بابایی

ساعت 12:30... سلام فرشته ی آسمونی من..الان چشمم به نامه ای که بابایی روز اولی که تودلم جاخوش کرده بودین برام نوشته بودافتاد..بابایی برام نوشته بود: کلیدهارو گذاشتم توی جاکفشی ..هرکی هم اومد تو پانشو بگوآیفون همسایه روبزنه..آخرش هم نوشته بود مواظب خودت باش... میدونین بخاطرشما دوتافرشته ی آسمونی من چی ها کشیدم ولی شما بازم موندین پیش خدا..باشه من خیالم راحته. کی روبهترازخدا میتونم پیداکنم که مواظبتون باشه... خیلی دلم براتون تنگ شده زودبیاین پیشم............                     ا ...
17 خرداد 1391

دردودل

سلام فرشته ی ازراه نرسیده ی من... امروز برای باردوم تو رو از دست دادم و... من موندم وتنهایی هام... دلم واسه ی دیدنت پر میکشه تا آسمونا ولی  تو نیستی .... کجایی تادل بی طاقتمو بغل کنی فرشته ی من... ...
16 خرداد 1391