مسافرت اتفاقی
سلام گلهای خوش بوی بهشتی من...جاتون خوبه؟؟؟؟میدونم که الان میگین ،آخه مامانی اینم پرسیدن داره؟؟؟؟؟؟؟چیکارکنم....هرجاباشین نگرانتونم...نه تنها فکرشماها هستم ،فکراون5 تا برادرخواهرهای بهشتی تون هم هستم که نیومده از پیشم رفتن.....وهمیشه دعامیکنم خوش و خرم باشین
خوب بعدسلام و احوالپرسی بریم سراصل مطلب....دیروز قرارشد من وبابایی بریم مرکزخرید رشدیه..اما چشمتون روز بدنبینه...به جای رشدیه،از اتوبان تبریز،زنجان سر در آوردیم...آخه اتوبانو عوض کرده بودن!!!!!!!
خلاصه عزیزای من،چون اتوبان تازه ساخت بود اصلا دوربرگردان نداشت که برگردیم!!!مامانی هم گذاشت روگاز و رفتیم بستان آباد...کمی گشتیم و برگشتیم..درسته من فقط رانندگی کردم ولی،جاده اونقدرقشنگ بود،همه جاپربود از گل و سبزه....
جاتون خیلی خالی بود فرشته های قشنگم...ببخشیدبدون شمارفتیم ولی خیلی تو روحیه ام تاثیرگذاشت....و یه خاطره ی به یادموندنی شد....