من دوباره راهی شدم....
سلام فرشته های آسمونی من...میدونم خودتون از همه چی باخبرین ولی باز مینویسم...عاشقانه و مادرانه مینویسم....
....................من دوباره راهی شدم........................................
دوباره با کوله باری از عشق و امید و صبر راهی این جاده ی تاریک شدم....میدونین چرا میگم تاریک ؟؟؟؟؟؟چون نمیدونم آخر این سفر سخت و پر ماجرا به هم می رسیم یانه.......
آره عروسکهای من...من بازم با دلی پراز امید این مسیر سختو شروع کردم و امیدوارم حتما حتما شما رو ببینم...من بازم مادر میشم ولی
خیلی میترسم نکنه دوباره نیومده برین...بعد از وفات خانم دکتر مهربونتون یه خانم دکتر دیگه اومده واسطه بشه تا بلکه شما بیایین تو دلم...امیدوارم این دفعه دیگه من و بابایی رو تنها نذارین...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی