هدیه ای از جنس خدا

نشانی خدا

1392/1/20 21:56
نویسنده : نیر
780 بازدید
اشتراک گذاری

هرچه که می بینم تویی تو.....

هرچه که می شنوم تویی تو....

دراوج طراوت بهاری..میان رنگین کمان گلها....درخنکای نسیم ..........نشانی تو پیداست

میان قصه ی اشکهای شبانه ام....در خستگی های بی انتهایم...نشانی تو پیداست

گریه که میکنم،اشکی گرم از گوشه ی چشمانت به یادگار جاریست و باز دراین میان نشانی تو پیداست...

هیاهویی دارم از جنس خستگی...شوقی از سر تنهایی...میبینی!!!!!کلمات را به بازی گرفته ام....

از تو می نویسم....از تویی که در هیاهوی خستگی هایم  آهسته ندایم میدهی....وصبری از جنس عشق نثارم میکنی!!

عاشقانه برایت می نویسم:

نامه ای با اشکهای سرازیرم.....

دستهای خالی ام کم آورده اند میان  مهربانی هایت..فاصله ای میان دستهای من با عشق تو نمانده...حسی  مثل پرواز  وجودم را فرا گرفته...می دانم همه و همه یادگاریست از خدایی ات ...

و تو ....ای همدم بی کسی ها...

انگار دارم به تو میرسم...رهایم نکن و مگذار نشانی ات را گم کنم.........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)