هدیه ای از جنس خدا

انتظاری دیگر

سلام فرشته های قشنگم......     خیلی دلتنگتان هستم......چرا نشد...؟؟؟؟؟؟یعنی من باید انتظاری دیگر را تجربه کنم......  نه یه وقت فکر نکنین ناراحتم و ناشکری میکنم...نه...فقط انتظار خیلی خیلی سخته.... باشه منی که طاقت شمردن ثانیه ها رو نداشتم الان باید 2 ماه دیگه صبر کنم تا بیایین پیشم... ...
20 آذر 1392

5شنبه یه قدم دیگه....

سلاممم به نازترین فرشته های خدا.... فرشته های قشنگم اومدم بگم   من 5شنبه میرم عمل........ زود باشین زودباشین...اجازه تونو از خدا گرفتین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خیلی دلتنگتونم....تنهام نذارین فرشته های من......
11 آذر 1392

مامانی داره برای اومدنتون لحظه شماری میکنه فرشته های آسمونی

سلام فرشته های نازم.....   از اینکه دیر میام خیلی خیلی متاسفم ...آخه تهران هستم...مامانی داره برای اومدنتون هر روز و هرروز  لحظه شماری میکنه......وای چه حالی دارم عروسکهای من....باورم نمیشه یعنی من دارم بازم مامان میشم؟؟؟؟؟؟ یعنی دارین میایین پیشم؟؟؟یعنی خدا اجازه ی زمینی شدنتونو داده...فدای اون خدایی بشم که همدم دل خسته ی منه.... 7ماهه که منتظر این روزها هستم...خیلی سختی کشیدم،همه جای بدنم کبوده از بس آمپول زدم...همه جام درد میکنه ولی همه ی این دردها ارزش کشیدن داره ...آخه آخرش شما رو دارم.. فرشته های من...اومدم بگم مامانی این هفته میره عمل،براش دعا کنین..دعا کنین همه چی به خوبی و خوشی  پیش بره ..آخه...
8 آذر 1392

لحظه ی دیدارتون نزدیکه فرشته های آسمونی من...

سلامی با عطر خوش دیدار.... فرشته های نازم،تا امروز سرم خیلی شلوغ بود،نتونستم بهتون سربزنم و براتون بنویسم....آخه تازه از تهران اومدیم....خانم دکتر مهربونتون آمپول های جدید داده واسه مامانی......میدونین چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لحظه ی دیدارتون نزدیکه .....چمدوناتونو بستین؟؟؟؟از خدای مهربون اجازه هاتونو گرفتین؟؟؟؟خیلی دلتنگتونم....حس خوب مادر شدن دارم باززز.....دلم تاپ تاپ داره  میزنه.. ٤شنبه دوباره میرم تهران..اگه خدا بخواد فقط چند قدم مونده به هم برسیم.....منتظرتون هستم فرشته های خوش عطرو بوی بهشتی من و برای اومدنتون دعا میکنم....     ...
2 آذر 1392

شب تاسوعا و تولدمامانی

      سلام فرشته های ناز من...این شبهاوروزها برای حسین خون گریه میکنن..می دانم در آسمانها هم عزایی به پاست...اگر گریه کردید،اگر چشمان بهشتی تان به اشکی ترشد،ازخدابخواهید به حرمت حسین و اولاد حسین ،یه نینی ناز به خاله سولماز،خاله مهسا،خاله زینب،خاله مهری(عسلویه)،خاله زهرا،عسل بانو،ووووووو همه ی دوستهای عزیزی که منتطرنینی هستن هدیه بده........... درضمن امشب تولد مامانیتونه.....افتخارمیکنم که امسال شب تولدم مصادف شده با تاسوعای حسین...باباجونتون(بابای مامانی)هرسال برای منو،خاله نسرین و دایی ناصر تولد میگیره،ولی امسال بخاطرتاسوعا مونده برای هفته ی بعد،ولی بابایی مهربون برام یه کادوی خوشگل گرفته...از همینجا میگم عا...
21 آبان 1392

کارت دعوتی از جنس عطش

تمام دل مردگی ها..تمام خستگی هایم را به کناری آویخته ام...آخرچه کنم باز دلم هوایتان را کرده... کارت دعوتی فرستاده ام  از جنس عطش،شاپرکی به گوشه اش پرکشیده و مثل نفسهایم بی پروا بال  پر میزند...به او سپرده ام تا لحظه ی آمدنتان عاشقانه پربزند و با موسیقی تنهای هایم برایتان غزل بسراید...بلکه آمدید و سراغم را گرفتید....چشمهایم را به روی  همه ی آرزوهایم بسته ام و تار و پود نگاههایم را به آسمان گره زده ام...مگر نمی بینید همه ی آسمان را ترانه باران کرده ام و صدایتان میزنم... مادرانه هایم تقدیم تقدس بهشتی تان ای فرشته های خوش عطر و بوی  خدایی من.... ...
8 آبان 1392

شنیدن یه خبر ناراحت کننده و رفتن به کلوب علی کوچولو

سلام فرشته های مهربونم ...همین الان که دارم براتون مینویسم اشک از چشمهام جاری شده. ..رفته بودم تو کلوب علی کوچولو...علی کوچولو الان فقط 2سالشه،ازوقتی دنیااومده چندین بارخونریزی مغزی داشته،چندبارهم عمل شده،علی کوچولوی ماه نه میتونه ببینه ونه میتونه راه بره ...توروخدا با اون دل پاکتون همین الان برین پیش خدا وازطرف من بیفتین به پاش وبگین مامان ما خیلی ناراحته وازش بخواین علی کوچولوروشفابده...ازتون خواهش میکنم...   یه خبربد دیگه اینکه امروز دکترها خاله سولماز وعمو رو جواب کردن...اونا خیلی راه دارن تا بتونن به نینی برسن ...اگه پیش خدا رفتین برای خاله سولماز که از همه به مامانیتون نزدیکتره هم دعا کنین...من  و بابایی هم پسفردا تهران ...
5 آبان 1392

یه روز قشنگ...

سلام فرشته های نازم .....خواب که نبودین امروز یه روز قشنگه...سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه... حتما تو آسمونا جشنی به پاست. .خوش به حالتون که اونجایین...منم همینجا به بابایی میگم عاشقتم همسرمهربون و فداکارم... درضمن امشب تیم ملی والیبال ایران قهرمان شد و قراره بره به مسابقات جهانی...هورااااااا. کلی ذوق کردم وقتی قهرمان شدن تیممونو دیدم... انشالله روزی بشه که واسه موفقیتهای شما ذوق کنم عزیزای من... خیلی خیلی دوستتون دارم فرشته های آسمونی من ...
14 مهر 1392

یه خبر بد......

سلام فرشته های ندیده ام.... چهارشنبه یعنی ١٠/٧/٩٢یه خبر ناراحت کننده داغونم کرد.....نی نی عمه پریسا بعد از ٨ هفته مهمونی تو دل مامانیش از پیشش رفت ...اونم مثل شما چه زود اومد و چه زود رفت...امروز همگی اونجا بودیم..وای چه حال و روزیداشت عمه پریسا تون...درست مثل همون حالی بود که من بارها و بارها تجربه اش کرده بودم.... عزیزهای نداشته ام برای عمه پریسا از خدا صبربخواین آخه نمیدونین چقدر سخته وقتی یه مادر از نی نی نازش جدا میشه... ...
12 مهر 1392

مامانی برای اولین قدم رسیدن به شما رفت یه جای دور...

سلام فرشته های قشنگم...مامانی دیروز رفته بود یه جای نسبتا دور....من برای رسیدن به شما بالاخره راهی تهران شدم...اسم خانم دکتر جدیدتون خانم دکتر عارفی هست...خیلی نازه و خیلی هم مهربونه....من و بابایی برای اولین قدمهای  رسیدن به شما  رفت و آمد به تهرانو به جون خریدیم......میبینید فرشته های نازم چقدر دربه در داریم دنبالتون میگردیم.....کاش خدا اجازه ی زمینی شدنتونو اینبار دیگه بده...رفت و آمد خیلی سخته ولی به داشتن شما می ارزه...خیلی دوستتون داریم...برای من و بابایی دعا کنین فرشته های خوش عطروبوی من....
3 مهر 1392